ذوالقرنین که بود؟

2- چون وى کریم الطرفین بوده یعنى هم پدر و هم مادر کریم النفس و بزرگى داشته است وى را ذوالقرنین خوانده اند.

3- چون وى بر کلاهخود خود دو شاخک داشته است . و شاخک به معنى قرن است وى را ذوالقرنین یعنى صاحب دو شاخک خوانده اند.

4- چون وى موهاى پیشانى خود را مى بافته و چون دو شاخک برسرخود قرار مى داده وى ارا ذوالقرنین خوانده اند.

در میان مفسران قدیم آنهائى که در مقام تعیین مصداق براى ذوالقرنین برآمده اند. در تعیین زمان حیات وى گرفتار نوعى ابهام شده اند, ازاینرو ذوالقرنین را متعلق به دوران حضرت ابراهیم و یا قبل از آن مى دانند واین بدان جهت است که اینان بین دورهء حضرت موسى و عیسى (ع ) شخصى بدین نام نشناخته اند به همین دلیل وى را به آن دوران که قدرى تاریکتر است نسبت داده اند.

جداى از مفسران دورهء اول دیگر مفسران در مقام تعیین مصداق براى ذوالقرنین احتمالاتى داده اند که درزیر به پاره اى از این احتمالات اشاره مى گردد:

1- معروفترین و قدیمى ترین قول دربارهء ذوالقرنین این است که وى همان <اسکندر مقدونى > یا <رومى >است (356ـ 323ق ) یعنى همان جهانگشاى معروف یونانى . مفسران بنامى چون طبرى , میبدى ,بیضاوى , طبرسى و... این نظریه را پذیرفته اند.

ابن سینا در کتاب شفا و در بحث مناقب ارسطو مى نویسند: ارسطو معلم اسکندر بوده که وى در قرآن به نام ذوالقرنین آمده است (3).

ابن خلدون نیز در مقدمهء خود که توسط محمد پروین گنابادى ترجمه شده است ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونى معرفى کرده است .

اگر چه در کتاب قرآن پژوهى , استاد خرمشاهى فخر رازى را در عداد کسانى شمرده که معتقدندذوالقرنین همان اسکندر است (4): ولى این مفسر بزرگ بر مغایرت اسکندر با ذوالقرنین استدلال مى کند و معتقد است که ذوالقرنین پیامبر بوده است در حالیکه اسکندر شاگرد ارسطو بوده است و مورد امر و نهى وى و چنین کسى نمى تواند پیامبر باشد(5).

2- برخى معتقدند مراد از ذوالقرنین <تبع الاقرآن > پادشاه جنوب عربستان است . ابوریحان بیرونى که باحوادث تاریخى آشنا است ضمن رد نظریهء تطابق ذوالقرنین براسکندر این دیدگاه را مطرح مى کند. وى باتوجه به اسامى نظیر <ذى یزن > و <ذوقهدان > حدس مى زند که ذوالقدنین یکى از ملوک یمن است چون اول القاب پادشاه یمن <ذو> آمده است و ذوالقرنین نیز با ذو شروع شده است پس باید یکى از پادشاهان یمن باشد.

3- نظریهء سوم این است که وى <تین چى هوانگى تى > بزرگترین پادشاه تاریخ چین است و مراد از سدى که در آیه از آن یاد شده است (سد یأجوج و مأجوج ) همان دیوار معروف و بزرگ چین است .

4- دیدگاه دیگر که از آن مفسران متأخر است و آنان با تأمل در شأن نزول آیات بدان ملتزم شده اند. این است که ذوالقرنین لقب کورش بزرگ پادشاه ایران است .

اولین کسى که این نظریه را مطرح کرده است سرسیداحمد خان هندى است پس از این مفسر معروف هند, شخصى بنام ابوکلام و زیر پیشین هند با تمسک به یافته هاى خود از سراحمدخان , حوادث مهم زندگى کورش را با آیات قرآن تطبیق مى دهند. از جمله , حملهء کورش به لیدى را, بر رفتن و لشکر کشیدن ذوالقرنین به مغرب تطبیق کرده است و خورشیدى که در چشمهء گل آلود و غروب مى کند را رسیدن کورش به دریاى اژه و ملاحظهء تصویرى از غروب آفتاب دانسته و مراء از قوم یأجوج و مأجوج را قوم مغول دانسته است .

مفسر نامى شیعه مرحوم علامهء طباطبائى صاحب تفسیر شریف المیزان این نظریه را پذیرفته و بر تطبیق ذوالقدنین بر کورش کبیر تمایل دارند.(6)

مرحوم خزائلى نیز در کتاب اعلام قرآن بر این رأى استدلهاى مبسوطى دارند.

در اینکه ذوالقرنین کسب آراء دیگرى نیز هست که ذکر آنها مایهء طولانى شدن کلام خواهد بود, و ما به همین چهار رأى بسنده مى کنیم .

از تطبیق و تعیین مصداق براى ذوالقرنین که بگذاریم دربارهء شخصیت و ویژگى هاى اخلاقى وى سخنان فراوانى گفته شده است . از جمله صدوق در کتاب حضال خویش مى فرمایند:

ذوالقرنین در حقیقت یکى ازبندگان صالح خدا بوده و امیرالمؤمنین فرمودند که و فیکم مثله یعنى مثل او در میان شما هست (7) که ظاهراً مراد امام از اینکه در میان شما مثل او هست , خود حضرت مى باشد. و بعضى ها با استفادهء از این روایت ذوالقرنین را بر حضرت على (ع ) تطبیق داده اند.

کتاب خصال روایتى دیگر است از امام صادق (ع ) که مى فرماید:

ملوک روى زمین چهار نفر بودند دو نفر مؤمن معتقد که عبارتند از سلیمان و ذوالقرنین . دو نفر کافر که عبارتنداز نمرود و بخت النصر.(3)

از جمله خصائصى که از ذوالقرنین در آیات قرآن آمده است مى توان به موارد زیر اشاره داشت :

ـ لقب ذوالقرنین براى این شخص , لقبى نیست که قرآن آنرا وضع کرده باشد. چون در شأن نزول آیات یادشده مى خوانیم که مردم از پیامبر (ص ) دربارهء شخصى بنام ذوالقرنین سؤال کردند و قرآن آیات یادشده را براى پاسخگویى نازل فرمود. پس قبل از نزول آیات یادشده مردم وى را ذوالقرنین لقب داده بودند.

ـ بنا به فرمودهء آیات قرآن خداوند به ذوالقرنین تمکن و قدرت بخشیده بود و اسباب فرمانروایى وى رافراهم کرده بود. در آیهء 84سورهء کهف مى خوانیم :

انا مکنا له فى الارض > یعنى به وى تمکن دادیم .

ـ بنا به فرمودهء آیات قرآن وى اعمال بزرگى را در جنگهاى خویش انجام داده بود. (با توجه به مجموعه ءآیات یادشده ).

ـ یکى دیگر از نسبتهایى که قرآن به ذوالقرنین داده است , ساختن سدى است . وى این سد را براى رهایى مردم از قبیلهء یأجوج و مأجوج ساخته بود. این نسبت را در آیهء 94و 95سورهء کهف مى خوانیم .

ـ یکى دیگر از ویژه گى هاى ذوالقرنین اعتقادى وى <خدا> و <آخرت > است . این اعتقاد را مى توان از آیات 94و 95فهمید. این رحمت پروردگار من است و آنگاه که قیامت برسد خداوند آنرا خرد خواهد کرد. ووعدهء پروردگار من حق و راست است . (آیه 98سورهء کهف ). 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: تصاوير و مطالب كلي سايت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 آذر 1392برچسب:حسینیه ثارالله کهنوج,حسینیه ثارالله وزیریها,ذوالقرنین, | 7:58 | نویسنده : مرتضي وزيري |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • املاک